مستبصرین چه میگویند؟2
تحری حقیقت
خانم مهناز رئوفی در کتاب سایه شوم که به نوعی زندگینامه وی می باشد وقتی در مورد ایام نوجوانی خود سخن می گوید چنین می نویسد :
رفتم توی اتاقم و بعد از عوض کردن لباس هایم دویدم توی حیاط ، پدرم شاخه های اضافی موها را می چید . گفتم.......
. سلام بابا خسته نباشی
: گفت
سلامت باشی دخترم آمدی ؟ -
آره آمدم . بابا می شه بگید چطور شد پدربزرگم بهایی شد ؟ چرا نمی شه بابا ، حالا چی شده مگه ؟
هیچی معلم پرورشی پرسید . چطور شد که شما بهایی شدید ؟ گفتم : پدربزرگم بهایی شد . گفت : چرا پدربزرگت بهایی شد ؟
: بابا گفت
! اصلا باهاش حرف نزن . بحث نکن ، بگو تفتیش عقاید ممنوع -
نمی دانستم تفتیش عقاید یعنی چه ؟ گفتم
تفتیش عقاید یعنی چه بابا ؟ -
: گفت
. یعنی پرس و جو کردن از عقاید دیگران ممنوع -
: گفتم
خوب چرا ؟مگه چه اشکالی دارد که پرس و جو کنند ؟ -
: گفت
. دستور تشکیلاته . ما نباید حرفی راجع به دین بزنیم -
: گفتم
ولی قبل از انقلاب خیلی تبلیغ می کردیم . حالا چرا باید بگوییم تفتیش عقاید ممنوع ؟ -
: گفت
آخر قبل از انقلاب از طرف دولت اجازه هر گونه فعالیت و تبلیغی را داشتیم ولی حالا دولت اجازه نمی -
. دهد
: گفتم
مگر دین ما باید تابع دولت باشد ؟ مگر ما دین مستقلی نداریم ؟ پس در هر زمان باید طبق دستورات -
. دین عمل کنیم نه دستورات دولت
: گفت
. یکی از دستورات دین ما تابعیت از قانون است . ما باید تابع قانون باشیم -
: گفتم
پس دیگر چرا اینجا ماندیم برویم تهران زندگی کنیم مگر تشکیلات ما را برای تبلیغات اینجا نفرستاده ؟
: گفت
. فرستاده ، ما در اینجا مهاجر باشیم تا همه با بهاییت آشنایی پیدا کنند
دیگر با او بحث نکردم حس کردم خسته شده . با این که ضد و نقیض حرف می زد اگر می خواستم خیلی سوال کنم جواب درستی نمی شنیدم . اما با خود گفتم در هر حال ما مخفیانه مشغول تبلیغ هستیم اگر تابع دولت بودن جزو دستورات دینی ماست باید واقعا دیگر تبلیغ نمی کردیم نه اینکه در خفا به تبلیغ بپردازیم و اظهار وجود کنیم.
سوال : به نظر شما معنای تحری حقیقت و آزادی عقیده این است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟