آیا بهائیت فرقه بوده و از فرقه هاى اسلامى محسوب مى شود؟
تعریف فرقه :
فرقه در لغت به معناى دسته، طایفه، مسلک، حزب، دسته، بخش، بریدن، قسمت کردن و گروهى از مردم آمده است.[22]
در فرهنگ سیاسى این واژه در مورد بخشى از جامعه که از مذهب رسمى جدا شده یا به آئینى گرویده باشد که توسط همگان به رسمیت شناخته نشده است، به کار مى رود و هم مسامحتاً در مورد هر نوع جنبش جدائى طلب......
(ملى، زبانى، مذهبى، سیاسى و غیره) استفاده مى شود.[23]در اصطلاح علم کلام نیز به عده اى از مردم گفته مى شود که به دلیل اختلاف در مسائل اعتقادى از پیروان یک دین جدا شده و عقاید و تبیین هاى خاصى از آن دین را انتخاب کنند.[24] چنانکه در طول تاریخ اسلام فرقه هاى متعددى بودند که به دلیل حوادث و وقایع گوناگون از جمع مسلمانان جدا شده اند. این فرقه ها را مى توان در دو گروه جاى داد:
گروه اول؛ برخى از فرقه ها با این که در پاره اى مسائل اعتقادى و یا تبیین آن مسائل با سایر مسلمانان اختلاف دارند و گاهى در احکام فرعى نیز برخلاف سایر مسلمین عمل مى کنند، ولى در اصول هم چنان با آنها متحد بوده و مسائلى چون توحید، نبوت، معاد و... را باور داشته و به حج، روزه، زکات، نماز و... عمل کنند. فرقه هایى چون، اهل حدیث، معتزله، اشاعره، زیدیه و... از این قبیل هستند.
گروه دوم؛ برخى دیگر از فرقه ها وجود داشته و دارند که هر چند منشأ و خاستگاه آنان دین اسلام بوده، ولى به دلیل افراط و تفریط هاى رهبران و پیروان شان، آن چنان از دین اسلام دور افتاده اند که هیچ گونه وجه اشتراکى با مسلمانان ندارند و نه تنها در مسائل فرعى بلکه در مسائل اصلى نیز معارف اسلامى را تحریف و در نهایت منکر آنها شده اند.
به عنوان مثال مى توان به برخى از فرقه هاى غیرمعروف اشاره کرد که در کتاب هاى فرق و مذاهب به آنها «غالى» گفته شود. برخى از این فرقه ها به جاى توحید اسلامى رهبران خود را به مقام ربوبیت رسانده و به جاى معاد در دام تناسخ گرفتار آمده اند و در فروع دین نیز ضمن انکار اصل تکلیف، دچار اباحى گرى شده و نماز و روزه، و حج و... را از بیخ و بن انکار کرده و با توجیه هاى انحرافى اصل این تکالیف را منکر شده اند.
فرقه هایى چون «اسحاقیه»، «حروفیه»، «حلمانیه» و... را مى توان از زمره چنین فرقه گروه دوم شمرد[25]. در حقیقت این فرقه ها فقط منشأ اسلامى دارند و در تاریخ فرق اسلامى از آنها نام برده مى شود. ولى سایر مسلمانان آنان را مسلمان نمى دانند.
شناخت فرقه حق :
از منظرى ژرف براى شناخت حقیقت و صراط مستقیم هدایت در میان فرقه هاى مختلف، شاخص هاى منطقى و خردپذیرى وجود دارد؛ و هر شخص موظف است با دقت و اخلاص و پیراسته از هرگونه تعصب و لجاجت در پى تحرى حقیقت برآید و بر اساس ادله روشن در برابر آن تسلیم و انقیاد ورزد.
سنجه هاى حقانیت :
عمده ترین سنجه هاى حقانیت فرقه حق عبارتند از:
1. اصالت و قوت استنادپذیرى به منابع اولیه دینى.
2. صیانت پذیرى حداکثرى: یعنى دارا بودن عوامل و ساز و کارهایى که بیشترین توانایى را در جهت حفظ خلوص، سلامت دینى و بازدارى از انحراف، به ویژه در خطوط اساسى دین فراهم آورد. از جمله این عوامل عبارت است از پیشوایان و راهنمایانى که در علم و عمل تجسم اعلاى دین و جلوه حقایق آن باشند.
3. عدم ابتلا به تناقض و تعارض درونى.
4. عقلانیت، اعتدال، جامع نگرى و دورى از تعصب ها و افراط و تفریط دین سوز و خردستیز.
5. استقبال از پرسش از دین و توان پاسخگویى هر چه بهتر و بیشتر به مسائل پیچیده و غامض دینى و مذهبى.[26]
فرقه هاى جدید :
یکى دیگر از موضوعات مهم و کلیدى پیرامون شناخت فرقه هاى معاصر توجه به ماهیت و نحوه عملکرد آنهاست. تعریف مدرن از فرقه به هر گروهى اشاره دارد که از عملکرد روان شناختى تکنیک «کنترل ذهن» براى عضوگیرى فریب دهنده و کنترل اعضایش استفاده مى کند. کنترل ذهن «مجموعه اى از تکنیک هاى روانى است» که توسط رهبران فرقه به صورت غیرمحسوس بر اعضا اعمال مى شود. این تکنیک ها عبارتند از:
1. فریب؛ یک فرقه نیاز دارد تا جهت عضوگیرى و به کارگیرى افراد از فریب استفاده نماید. اگر مردم عملکردها و اعتقادات واقعى آنان را از قبل بدانند، به آنان نخواهند پیوست، لذا داراى روابطى آراسته و ظاهرالصلاح نظیر؛ کمک به فقرا، محبت، صلح جهانى، حقوق بشر، تحقیقات علمى یا محیط زیست است که ماهیت واقعى گروه را مخفى نگاه مى دارد.
2. ویژه سازى؛ رهبران فرقه ها به اعضا مى گویند که تنها مى توانند در تشکیلات آنها و با اطاعت از دستورات آنها نجات یابند.
3. ترس و ارعاب؛ از رهبر فرقه و تشکیلات آن باید ترسید. رهبران فرقه ادعا مى کنند که اوتوریته مستقیم از جانب خدا براى کنترل تقریباً تمامى شئونات زندگى فرقه را دارند. اعضا حق کوچکترین انتقاد و مخالفتى نداشته و زیر علامت سؤل بردن رهبران یا برنامه هاى گروه در هر حال به عنوان نشانه اى از شورش و حماقت تلقى مى شود. در این راستا روش ترور شخصیت اعضاى فرقه براى خلق احساس گناه در آنان با هدف ترس از عدم اطاعت یا مخالفت با رهبرشان، مورد استفاده قرار مى گیرد.
4. بمباران عشق و کنترل روابط؛ فرقه ها براى کنترل اعضا، از تکنیک کنترل روابط استفاده مى نمایند؛ زمانى که عضوى براى اولین بار وارد یک فرقه مى شود، آنها عمل «بمباران عشق» را بر روى وى پیاده مى کنند، و دوستان فورى برایش بر مى گزینند. ولى به زودى مى آموزد که اگر با آنها مخالفت کند، یا فرقه را ترک نمائد تمامى «دوستان» تازه اش را از دست خواهد داد؛ تنها، منفور و ملعون مى شود این تهدید ناگفته، بر اعمال اعضا در فرقه تأثیر مى گذارد. فرقه ها همچنین سعى کنند تا ارتباط اعضا را با دوستان و خانواده قطع کنند، زیرا آنها از اینکه دیگران نیز بتوانند بر روى اعضا نفوذ داشته باشند، متنفرند.
5. کنترل اطلاعات؛ کسانى که اطلاعات را کنترل مى کنند فرد را هم کنترل کنند. در یک فرقه کنترل ذهنى هرگونه اطلاعاتى خارج از فرقه خصوصاً اگر در مخالفت با فرقه باشد، شیطانى، تلقى مى گردد. به اعضا گفته مى شود که آنها را نخوانند، باور نکنند، در نزد خود نگه نداشته و فوراً نابود کنند. زیرا فقط اطلاعات ارائه شده توسط فرقه، حقیقت دارد.
6. ساختار گزارش دهى؛ در یک فرقه کنترل ذهنى مانند آلمان نازى یا سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، اعضا باید نسبت به گفته ها و عملکردهاى خویش مراقب باشند، چون «دیوار موش دارد و موش هم گوش دارد». هر کس ترغیب شود تا مراقب بقیه اعضا باشد و گزارش آنچه مى بیند را به رهبرى بدهد. اغلب اطلاعات داده شده شخصى یا خصوصى، فوراً به رهبرى گزارش مى شود، از این رو اعضا در برابر گزارش شدن به رهبر و تنبیه شدن به خاطر منطبق نشدن با فرقه، عقاید و احساسات واقعى خود را پنهان مى کنند.
7. کنترل زمان؛ فرقه هاى جدید، اعضاى خود را به حدى با ملاقات ها فعالیت ها و مأموریت هاى طولانى مشغول نگاه مى دارند که آنان به دلیل مشغولیت و خستگى زیاد، به مسائل شخصى خود، عقاید القا شده توسط فرقه، دوستان و خانواده خویش فکر نمى کنند.[27]
مسلماً توجه به مؤفه هاى فوق مى تواند در شناخت دقیق و قضاوت پیرامون ماهیت یک تشکیلات سیاسى نظیر بهائیت حائز اهمیت باشد.
فرقه ضاله بهائیت :
با توجه به تعاریف مذکور از فرقه و سنجه هاى حقانیت آن، بهائیت به دلیل اینکه رهبران و پیروان اولیه آنان ابتدا مسلمان بودند و در سرزمین هاى اسلامى زندگى مى کردند، یکى از فرقه هاى اسلامى آن هم از نوع «گروه دوم»، باطل انحرافى و گمراه کننده مى باشد. یعنى از جمله فرقه هایى که بعد از جدایى، اصول و فروع مورد اتفاق مسلمانان را انکار کرده و با ادعاهاى کاذب خود (امامت، نبوت و خدائى) از زمره مسلمانان خارج شدند و در صدد ایجاد اختلاف، تفرقه افکنى و و تحقق مقاصد شوم بیگانگان در سرزمین هاى اسلامى بر آمدند. بر این اساس مسلمانان، بهائى ها را جزء فرقه هاى اسلامى نمى شمارند زیرا آیین بهائیت یک آیین ساختگى است و فقط به دلیل خاستگاه و سابقه تاریخى بنیان گذارانش با اسلام ارتباط پیدا مى کند، ولى به دلیل ماهیتش چیزى جز یک آیین دست ساز بشرى هم چون صدها و هزاران مکتب و مسلکى که در طول تاریخ به وجود آمده اند، نیست و چون طرفداران این آیین موحّد نیستند در ردیف مشرکین قرار مى گیرند.[28]
از سوى دیگر فرقه بهائیت، از نظر عملکردى نیز در جذب نیرو، تغییر فکر، محصور کردن اعضا در یک چارت تشکیلاتى جهت جلوگیرى از خروج آن ها، ترس و ارعاب، بمباران عشق و...، کاملاً مطابق با فرقه هاى جدید (کنترل ذهنى) و تکنیک هاى مختلف آنان بوده[29] و داراى سیستم هاى مختلفى از قبیل لُجنه (گروه) ادارى، لُجنه آموزشى، لُجنه صیانت و.. مى باشد.
لازم به ذکر است لُجنه صیانت همان حفاظت اطلاعات است که اعضاى جدید و قدیم را کنترل کرده و کاملاً به صورت یک سیستم اطلاعاتى همچون گشتاپو عمل مى کند[30].
[22]. ر.ک: فرهنگ فارسى معین، محمد معین، تهران: ندا، 1381، ص 754؛ المنجد عربى به فارسى ترجمه محمد بندرریگى، تهران: نشر ایران، ج 2، ص 1320.
[23]. فرهنگ علوم سیاسى، على آقا بخشى، مینو افشارى، تهران: چاپار، 1383، ص 611.
[24]. ر.ک: خاستگاه تشیع و پیدایش فرقه هاى شیعى در عصر امامان، على آقا نورى، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى، 1385.
[25]. ر.ک: فرهنگ فرق اسلامى، محمدجواد مشکور، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوى، 1375، ص45، 153، 164.
[26]. ر.ک: حمیدرضا شاکرین، چرا تشیع؟، خبرگزارى فارس.
[27]. برگرفته از: فرقه ها چگونه عمل مى کنند؟، ویژه نامه کژراهه، جام جم، اسفند 1386، صص 28-31.
[28]. ر.ک: تاریخ بهائیت، پایگاه اینترنتى اندیشه قم.
[29]. نیم نگاهى به مستندات تاریخى و خاطرات افرادى که توانسته اند خود را از دام این فرقه برهانند، به خوبى مبین این واقعیت است. به عنوان نمونه ر.ک: فضل اللّه مهتدى، خاطرات صبحى، تهران: مطبعه دانش، 1312؛ فضل اللّه مهتدى، پیام پدر، تهران: مطبعه دانش، 1335؛ سایه شوم خاطرات یک نجات یافته از بهائیت، مهناز رئوفى، تهران: کیهان، 1385.
[30]. گشتاپو نام پلیس مخفى آلمان در دوره نازى ها است.گشتاپو مرکز اطلاعات نظامى آلمان بود که به دلیل ارتکاب جنایات و خشونت هاى بى حد و مرز، بسیار بد نام و مظهر تام و تمام سرکوب و استبداد در دوره مدرن تلقى مى شود.