عبدالحسین آیتی
زندگی آغازین
او در تفت از توابع یزد متولد شد. چنانکه خود نوشته، در جوانی به فراگیری علوم دینی پرداخت. تحصیلات مقدماتی را در مکتبخانهٔ تفت گذراند. در سال ۱۳۰۳ به یزد رفت و پس از فراگیری صرف و نحو و علم بلاغت و منطق در ۱۳۰۵ برای ادامهٔ تحصیلات، به عتبات سفر کرد، و به فراگیری فقه و اصول پرداخت.وی در ۳۳ سالگی که امام جماعت مسجد تفت را عهدهدار بود.
گرایش به بهائیت
بعضی از مبلغان بهایی کتابهای این تشکیلات را، به تعبیر خودش، به ترفند، به مطالعهٔ او رساندند و همین امر، سبب شد که عدهای از روحانیان محل، وی را به گرایش به بهائیت متهم سازند. اتهام به بد دینی و انحراف عقیده؛ آزار و ایذاء و بدنامی، او را به بهائیت سوق داد.
آیتی به بهائیان پیوست و از آنجا که توان بالایی در فن بیان داشت از جمله مبلغان مهم آنان شد. بیش از ۲۰ سال با عنوان «آواره» که عباس افندی به او داد به بهائیت خدمت کرد و از تحسین و تقدیر رهبران آن (عباس افندی و شوقی افندی) برخوردار شد. به او عنوان رئیس مبلغان نیز داده شد.
بازگشت از بهائیت
عبدالحسین آیتی پس از مرگ عبدالبهاء در ۱۳۴۰ قمری دوباره مسلمان شد. وی در تهران، کتاب کشف الحیل را در سه جلد در رد بهائیت تالیف کرد. خود او در باب بازگشتش از بهاییت و نوشتن کشف الحیل مینویسد:
چون عبدالبهاء را خائن ایران ،هم از حیث مذهب و هم از حیث استقلال و سیاست شناختم، دل از مهرشان بپرداختم و خود را در زحمت و خطر دیگری انداخته، چند هزار نفر بهائی متعصّب را دشمن خود گردانیدم، برای اینکه وجدانم نگذاشت که مؤلفات سابقه خود را الغاء نکرده بگذریم و مانند میرزا ابوالفضل گلپایگانی به سکوت بگذرانم. لذا با الغاء کتب سابقه که در تاریخ ایشان به نام الکواکب الدریه نگاشته بودم و آن هم از تصرفات خودشان مصون نمانده بود بپرداختم و حقایق بیشبههای را که در مدّت بیست سال یافته بودم در چند جلد کتاب «کشف الحیل» منتشر ساختم.
وی بر روی دومین جلد کشف الحیل (چاپ فروردین 1307) شعر زیرا را که خود سروده درج کرده است:
گر روشنی از باب بها جویی وباب | زین باب نه روشنی برآید نه جواب | |
بی خانه اگر بمانی ای خانه خراب | زان به که به سیل خانه سازی و برآب |
و هم چنین به مدت شش سال گاهنامه نمکدان را منتشر میکرد و از اعضاء مؤسس انجمن ادبی یزد بود. در شعر به آواره، ضیائی و آیتی تخلص میکرد.
قسمتی از مقدمه:
بر ارباب بصیرت و خبرت پوشیده نیست که هشتاد سال است مملکت ایران مبتلا به یک دسیسه هفت رنگی شده که صورت در لباس مذهب جلوه کرده و باطناً بر اساس خیانت وطنی تأسیس و به اسم مذهب بابی و بهائی ایران و اهل آن را دچار مشگلات بسیار نموده و مینماید؛ و تاکنون حقائق آن بر اکثر خلق مستور مانده هر کسی در اطراف آن تصوّری نموده و پیروان این مذهب هم یا از روی جهل و سهو یا بر اثر منافع خویش، عمداً نعلهای واژگونه بر سمند مقصود زده هر روز، یک دسته از خزعبلات و لاطائلات را در جامعه انتشار داده مردم متعصب ایران را به هیجان انداخته معدودی را در دام قتل و غارت افکنده و فوری این را غنیمت شمرده فریاد مظلومیت کشیده عموم ایرانیان را به توحّش، متهم و مصادر امور را دچار محظور ساخته به هیچ قسم هم نمیخواهند که به این دسیسههای هفترنگ و خدعه و نیرنگ خود، خاتمه داده ملک و ملت را به حال خود گذارند و قدمی در راه اصلاح و خیر بردارند!
با اینکه در عین استتار و پنهانکاری حضرات، باز مردمان هشیار گاهی از آثار، پی به مؤثر و از شهود پی به غیب مقصود برده و احیاناً از کتب و رسائل ایشان که به دست آمده از طرفی بطلان عقائد مذهبی ایشان را از روی علم و منطق تشخیص داده و از طرفی در زیر پرده کلمات مقاصد خائنانه ایشان را یافته و قلم بر رد ایشان و کشف مقاصد خفیه شان کشیدهاند ولی تأثیری که باید و شاید از آن کتب ردیه ظاهر نشده بلکه گاهی هم بالعکس نتیجه داده است و علت عمده این بوده و هست که اولاً آگاهی و اطلاعات تامه بر مرام و مقصد یک قوم خاصه قومی که اسارشان در زیر پرده خفا مستور است موکول به حشر و معاشرت تامه و نه تنها معاشرت بلکه موقوف بر محرمیت و حتی ورود در کارهای اساسی و حل و عقد امور آن قوم است و ثانیاً بعد از معاشرت و محرمیت باز شرط است که متأثر از تظاهرات ایشان نشده محبتهای ساختگی ایشان، سبب انحراف او از مقاصد اولیه نشود و با هر استفاده و لذتی که در بین ایشان حاصل کرده باشد باز قلم را از بیان حقیقت و لو پس از بیست سال باشد باز ندارد و بالأخره او آکل باشد نه مأکول و فاعل باشد نه مفعول. ثالثاً با همه این احوال، شرط عمده کار یافتن حقیقت است از روی یقین نه حدس و تخمین و جستن مدارک است به قدر مقدور و نشر و اشاعه آن در بین جمهور متأسفانه کسانی که تاکنون قلم بر رد حضرات و کشف حقائق ایشان کشیدهاند دارای این شرایط نبوده مگر عده قلیلی که بعضی از شرایط را تا حدی دارا شده ولی به سر حد کمال نرسانیده بر احاطه تامه صبر نیاوردهاند و در وسط کار، اقدام به ابراز مطلب نمودهاند.
این است که مشاهده میشود بهائیان در مقابل تمام کتب و رسائلی که به عقیده من تمامش در محل خود صحیح است و تزلزل آنها در تعبیرات جزئیه است و اینگونه تزلزل در هر سخن و بیانی موجود و در استدلالات خود بهائیان بیشتر و قویتر موجود است با وجود این بر اثر تزلزلات در تعبیر کلام، بهانه به دست گرفته گفته و میگویند که نویسنده فلان کتاب بیاطلاع بوده و گوینده فلان کلام، مغرض؛ کاشف فلان مقصد، طماع بوده و واقف بر فلان مطلب مبغض در حالیکه هیچ شبهه ندارد که هر کس هر چه را نگاشته از روی وجدان بوده است و اگر تمامش را نتوان صحیح شمرد چنانکه گفتیم این حالت در همه کتب و رسائل و در رسائل بهائیان بیش از همه موجود است و هنوز کتابی نوشته نشده که جمیع مسائلش مورد قبول همه عقول و افهام باشد و بالاخره کتب ردیه و تاریخیه که بر اهل بهاء نوشته شده پس از معاشرت با ایشان بیشتر معلوم میشود که اکثریت آن کتب بر صحت است.
اما رافع بهانه بهائیان نشده این بهانه را همواره دستاویز کرده میگویند این شخص وارد در این جمع نبوده و از حقایق بی خبر است.
سالها است این بنده را آرزو بوده که شخصی پیدا شود که فی الحقیقة بهائی بلکه از مبلغین کامل بهائیان باشد و حب جاه و مال و حرص و شهوت او را مانع از بیان حقیقت نشده به جامعه بشری باز گردد و مردم را از حقائق و اسرار و تناقضات ادعا و بیان و عقائد و اعمال و سرائر امور و رفتارشان خبردار نموده تباینات و تصنعات و ساخت و سازهای بی حقیقت را که پی برده بی پرده بیان نماید. اما صاحب یک هم چو وجدانی دیده نمیشد.
بلی از ابتداء بروز داعیه باب و بهاء تاکنون عده کثیری که در این کتاب بعضاً اشاره خواهد شد از این امر برگشتهاند ولی از آنجائی که شرح حال خود و حضرات را ننگاشته و در دنیا ودیعه نگذاشته اند بهائیان به هر یک وصله چسبانیده و عذری تراشیدهاند تا اینکه از تفضلات الهی در این دو سه ساله، آنچه مقصود ما بوده جلوه نمود و در نهایت درجه کمال عرض اندام فرمود و چنانکه ذیلاً ملاحظه میشود این مقصد مقدس به این صورت بحیز شهود و بروز رسید.(1)
1- کشف الحیل - ایتی